مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام ( جامانده های از اربعین حسینی )
حاجت آورده و در پایِ علَم ریختهام باز هم بغضِ گـلو را به قلم ریختهام قدرنشناسم و عمریست که در هر پابوس عـرقِ شـرم در ایـوانِ حـرم ریختهام وسـطِ روضۀ مکـشوف تو یا ثـارالله اشک، از چشمِ گنهکار چه کم ریختهام با غـمِ خـاطـره تنـهـا بـگـذاریـد مـرا باز جامـاندهام و طـرحِ قـسم ریختهام بِه عَـلـیٍ بِه عَـلـیٍ بِه عَـلـیٍ، بـطـلـب معصیت کرده! چه خاکی به سرم ریختهام در دلم تا به ستونِ صد و هجده برسم چند موکب زدهام! چاییِ غم ریختهام عکـسهای منِ ناقـابل و بابُ الـقـبـله حسرتِ هر شبه را دور و برم ریختهام کـربلا بـسـته شد و نوکـرِ آواره شدم اربعین را چه کنم؟! سخت به هم ریختهام! |